پیام رهبری به نامزدهای انتخابات
رهبر معظم انقلاب، خطاب به نامزدهای انتخابات:
به مردم قول بدهید برای بازکردن گرهها، نگاهتان به بیرون از مرزها نباشد.
96/2/5
رهبر معظم انقلاب، خطاب به نامزدهای انتخابات:
به مردم قول بدهید برای بازکردن گرهها، نگاهتان به بیرون از مرزها نباشد.
96/2/5
لرزید دیار ملکوتی رضا جان
آسوده خیالیم ، ولی دل نگران است
بر ملک خراسان نرسد ، هیچ گزندی
زیرا حرمت امن ترین جای جهان است
شاعر: رضا قاسمی
بعد از شروع تعطیلات از #روزنگار_کوثرنت بی خبرم !!! امشب دستم و دلم دوست دارند بنویسند ، پس می نویسم برای اونایی که مثل من امشب بیدارن .
می دونید چرا بیدارم ؟! ? چند روز پیش تقریبا تمام اعضای خوونواده سرماخوردن ، من طوریم نبود و حس رویین تن بودن بهم دست داده بود ? چونان غزالی گریز پای از این سوی خانه به آن سو می پریدم و جوشونده میبردم برای مریضا تا بخورن و از روشهای سنتی گیاهی اسلامی شِفا بیابند !! با همون حس رویین تنی باقیمونده جوشونده و غذا و ماست و …. جمعیت سرماخورده رو نوش جان نمودم و …. بود و بود و تا اینکه یک روز صبح زود ?برای انجام مأموریتی - که آویختن لباسهای شسته شده بر بند رخت- به حیاط منزل اعزام شدم ، خوشحال و سرخوش به امید متنعم شدن از باد بهاری و با این شعار ؛ بهره بردارید از باد بهار و … با لباسی به خنکای تابستان ?پا در حیاط خانه نهادم و از همان لحظه بادی وزیدن گرفت و اسمان ابری شد و من هم به هوای بهره برداری از باد بهار سرخوشانه به فعالیت خود ادامه دادم …. اندک زمانی نگذشته بود که صدای باران تند مرا به خود آورد که ؛ آخ آخ لباسا !!!! نمی دونید با چه سرعتی رفتم زیر بارون لباسهایی که تقریبا خشک بودن قبل آویز شدن و حالا آب چکون جمع کردم و به زیز زمین منتقل ، نا گفته نمونه تو این مسیر همش این جمله مثل زیرنویسهای شبکه ای فیلم از تو ذهنم رد می شد که ؛ از هوای دو نفره و بارون جمع کردن لباسای روی بند به ما رسید !!!? ….. خلاصه لباس و بارون و باد بهار همان و سرماخوردن و تب و لرز و عطسه و سرفه و بدن درد و ….. همان ? حالا هرجا مهمونی رفتم فقط چای خوردم و ویتامین ث تا اولا ویروسها دفع بشن و دوما بدنم قوی بشه باهاشون بجنگه ، حالا رفتم داروخونه چشم خورد به این قرصای جوشان ، یک قوطی خریدم اومدم خونه انداختم تو یک لیوان آب سرد و زدم به بدن ! حالا تصور کنید قبلش سه تا مهمونی رفتم که آخریش شام داشت و تو هر مهمونی دو تا استکان چای و مهمونی آخری فک کنم چهار تا از این لیوان بزرگا?حالا یک لیوان بزرگ ویتامین ث و …. چه شود تا صبح میرم و میام ? .
پ.ن:یک ؛ فک کنم اون باد بهار که میگن ازش بهره بردارید ماله الان نیست بعد فروردینه? یا حداقل تو شاهرود دیرتر و دوم اینکه برای دفع سموم بدنتون حتما اقدامات لازمه رو روز انجام بدید ? .
نکته اخلاقی:سلامتی تاجی است بر سر انسانهای سالم که فقط بیماران آن را می بینند ، همین الان به خاطر این نعمت بزرگ خدا رو شکر می کنم .
شبتون پرتقالی ، ویتامین ث ه ای ☺
زندگیت را از زوایه دیگری تماشا نما
مردی از خانه اش راضی نبود، ازدوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه اش را بفروشد.
دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند:
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع.
صاحبخانه تا متن آگهی را شنید، گفت: این خانه فروشی نیست، در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی.
خیلی وقت ها نعمت هایی که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودنشان عادت کرده ایم،
قدر داشته هامون رو بدونیم
شاید سوالی باشه که برای شما هم پیش اومده :