باورم نمی شد!!!
#طلبه_نوشت یک ظهر جمعه دل انگیز بود برام، مشغول تدارک مهمونی خونه بابابزرگ بودیم، با بچه ها تو گروه هماهنگی های لازم رو انجام می دادیم، جای اونایی که ازمون دور بودن رو خالی می کردیم، شوخی می کردیم، می خندیدیم و شاد بودیم، لابلای این پیام ها، یکی از دوست… بیشتر »